۵ اسفند ۱۳۸۷

در ستايش حضرت رسول (ص)

چو مرد رهرو اندر راه حق ثابت قدم گردد
وجود غير حق در چشم توحيدش عدم گردد
كمر بندد قلم كردار سر در پيش و لب بر هم
به هر حرفي كه پيش آيد بتارك چون قلم گردد
ز چوگان ملامت نادر آنكس روي برتابد
كه در راه خدا چون گوي سرتاسر قدم گردد
سم يكران سلطان را درين ميدان كسي بيند
كه پيشاني كند ميخ و همچون نعل خم گردد
تو خواهي نيك و خواهي بد كن امروز اي پسر كاينجا
عمل گرد بد بود و ور نيك بر عامل رقم گردد
مبين كز ظلم جباري، كم آزاري ستم بيند
ستمگر نيز روزي كشته تيغ ستم گردد
درين گرداب بي پايان منه بار شكم بر دل
كه كشتي روز طوفان غرقه از بار شكم گردد
بسعي اي آهنين دل مدتي باري بكش كاهن
بسعي آيينه گيتي نما و جام جم گردد
تكاپوي حرم تا كي، خيال از طبع بيرون كن
كه محرم گر شوي، ذاتت حقايق را حرم گردد
كباير سهمگين سنگينست در ره مانده مردم را
چنين سنگي مگر داير بسيلاب ندم گردد
غمي خور كان بشاديهاي بي اندازه انجامد
چو بيعقلان مرو دنبال آن شادي كه غم گردد
خداوندان فتح ملك و كسر دشمنان را گوي
برايشان چون بگشت احوال، بر ما نيز هم
دلت را ديده ها بردوز تا عين اليقين گردد
تنت را زخمها برگير تا كنزالحكم گردد
درونت حرص نگذارد كه زر بر دوستان باشي
شكم خالي چو نرگس باش تا دستت درم گردد
خداوندا گر افزايي به ايم حكمت كه بخشيدي
مرا افزون شود بي آنكه از ملك تو كم گردد
فتاد اندر تن خاكي، ز ابر بخششت قطره
مدد فرما بفضل خويش تا اين قطره يم گردد
اميد رحمتست آري خصوص آن را در خاطر
ثناي سيد مرسل نبي محترم گردد
محمد كز ثناي فضل او بر خاك هر خاطر
كه بارد قطره اي در حال درياي نعم گردد
چو دولت بايدم تحميد ذات مصطفي گوييم
كه در دريوزه صوفي گرد اصحاب كرم گردد
زبانرا دركش اي سعدي ز شرح علم او گفتن
تو در علمش چه داني باش تا فردا علم گردد
اگر تو حكمت آموزي بديوان محمد رو
كه بوجهل آن بود كو خود بدانش بوالحكم گردد
زقعر جاوداني رست و صاحب مال دنيا شد
هر آن درويش صاحبدل كزين در محتشم گردد
. . : سعدي : . .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

درود و تشکر از دیدگاهتان.