آن درد کدام است که درمان شدنی نیست؟
وآن لطمه کدام است که جبران شدنی نیست؟
بیمار وطن این همه از درد چه نالد؟
دردی به جهان نیست که درمان شدنی نیست
آن را که بود در صدد تفرقه ما
برگوی که این جمع پریشان شدنی نیست
هرچند که امروز خوشی، جنسِ گران است
آن جنس گران چیست که ارزان شدنی نیست؟
کم گوی که آسان نشود مشکل ملت
آن مشکل مرگ است که آسان شدنی نیست
بدخوه وطن بهر تو دلسوز نگردد
زین گرگ بیاندیش که چوپان شدنی نیست
***
رهی معیری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
درود و تشکر از دیدگاهتان.