۳ خرداد ۱۳۸۶

يك غزل

ميان چشم و دلم جنگ خونيني در گرفته است كه چگونه غنيمت و بهره ديدار تو را با هم قسمت كنند؛ چشمم مي خواهد مانع شد كه دلم منظر تو را بنگرد و تماشا كند و دلم مي خواهد چشمم را از آزادي اين حق محروم سازد. دلم ادعا مي كند كه تو در ميان او جاي مي گيري – پستويي كه هرگز با چشم هاي بلورين سوراخ نمي شوند؛ اما چشم مدافع اين مدعا را رد مي كند و مي گويد ظاهر زيباي تو در او جاي و قرار دارد و براي رسيدگي و تصميم گيري درباره اين حق هيات منصفه اي از افكار، كه همه وابسته به دل و در تصرف دل هستند نام نويسي كرده اند؛ و با صدور حكمشان نيمي كه سهم چشم روشن است و قسمتي كه سهم دل عزيز است معين مي شود: بدين ترتيب كه حق چشم من قسمت ظاهر و نمايان تو و حق دل من عشق دروني تو باشد.
***
شكسپير
********
Main eyes and heart are at a mortal war,
How to divide the conquest of thy sight;
Mine eye my heart thy picture's sight would bar,
My heart main eye the freedom of that right.
My heart doth plead that thon in him dost lie,
A closet never pierced with crystal eyes,
But the defendant doth that plea deny,
And says in him thy fair appearance lies.
To 'cide this title is impaneled
A quest of thoughts, all tenants to the heart;
And by their verdict is determined
The clear eye's moiety and the dear heart's part:
As thus; mine eye's due is thine outward part,
And my hearts right thine inward love of heart.
***
Shakespeare

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

درود و تشکر از دیدگاهتان.