۲۵ مرداد ۱۳۸۷

آتش به جانم افکند...

آتش به جانم افکند، شوق لقای دلدار
از دست رفت صبرم، ای ناقه! پای بردار
ای ساربان، ! خدا را؛ پیوسته متصل ساز
ایوار را به شبگیر، شبگیر را به ایوار
در کیش عشقبازان، راحت روا نباشد
ای دیده! اشک می‌ریز، ای سینه! باش افگار
هر سنگ و خار این راه، سنجاب دان و قاقم
راه زیارت است این، نه راه گشت بازار
با زائران محرم، شرط است آنکه باشد
غسل زیارت ما، از اشک چشم خونبار
ما عاشقان مستیم، سر را ز پا ندانیم
این نکته‌ها بگیرید، بر مردمان هشیار
در راه عشق اگر سر، بر جای پا نهادیم
بر ما مگیر نکته، ما را ز دست مگذار
در فال ما نیاید جز عاشقی و مستی
در کار ما بهائی کرد استخاره صد بار
***
شيخ بهايي

۱ نظر:

  1. سلام.
    من مطالب وبلاگ شما را از طریق فید می‌خوانم و به همین دلیل، نام شاعران را که به عنوان برچسب اضافه می‌کنید، نمی‌توانم در فیدخوان ببینم. اگر لطف کنید و نام سراینده‌ی هر اثر را در متن پست هم بنویسید، خیلی ممنون می‌شوم.

    پاسخحذف

درود و تشکر از دیدگاهتان.