۱۵ تیر ۱۳۸۸

داروگ

خشک آمد کشتگاه
در جوار کشت همسایه.
گرچه می گویند: « می گریند روی ساحل نزدیک
سوگواران در میان سوگواران.»
قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟
بر بساطی که بساطی نیست
در درون کومه ی تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست
و جدار دنده های نی به دیوار اطاقم دارد از خشکیش می ترکد
ـــ چون دل یاران که در هجران یاران ــ
ـقاصد روزان ابری، داروگ!
کی می رسد باران؟
***
نيما يوشيج

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

درود و تشکر از دیدگاهتان.