۵ مرداد ۱۳۸۸

يك روايت تاريخي

متن زير از كتاب «افكار اجتماعي و سياسي و اقتصادي ايران در آثار منتشر نشده دوره قاجار» تاليف دكتر فريدون آدميت و دكتر هما ناطق، آورده شده. تاريخ اين مطلب به سال 1287 هـ .ق . در زمان ناصرالدين شاه مي باشد.
برداشت آزاد!
***
... از آن مهمتر هنگامه شورانگيزي است كه در كرمانشاهان برپا گشت و خصلت سياسي داشت. حدتش را در گزارشش عيني آن بايد شناخت: «حالت اهل شهر و بلوك منقلب شده، كل اهل شهر اجتماع نموده، دكاكين را بسته اند و از كار برخاسته اند. مدتها بود كه زماني را مترصد گشته اند چنين وقتي اتفاق بيفتد. شكايت و ناله از عمادالدوله و صارم الدوله... و ساير دارند. اهل خلق كه جمع شده بودند... صارم الدوله سه نفر را با شمشير دست خود كشته، و جمعي را غارت و در شهر محبوس و جمعي را در عماديه نگه داشته اند... ميان شهر تزلزل است، هركس ميان شهر عبور مي كند، مي گيرند و مي برند. اين عمل رعيت و مخلوق است – مبادا از اطراف تطميع شويد، عمرو و زيد و بكر پرده كشي كنند كه چنين نيست، و بگويند فلان طور است و تحريك است، و امر مشتبه شود. كار دو نفر و پنج نفر و هزار نفر نيست.»
به دنبال آن اهالي شهر از زن و مرد در مسجد گرد آمدند، خواستار عزل عمادالدوله و بيرون كردن صارم الدوله بودند. امين حضور فرستاده شاه اين پيام را در مسجد بر مردم خواند كه: «ما سركار عمادالدوله را براي هرزگي و عرض بعضي اراذل و اوباش عزل نخواهيم كرد. ولي به عرض رعيت هم رسيدگي خواهيم كرد. هر يك مطلب خود را بنويسند... اگر اجحافي شده استرداد خواهد شد.»
آن پيام تاثير وارونه بخشيد. «يكدفعه هزار زن گِـل به سر و مرد با قرآن، به صدا درآمدند و فرياد كردند كه: امين حضور، شاهد باش، به قبله عالم عرض كرده اند كه چند نفر اجلاف و اراذل و اوباش عارض اند.» - حالا ببينيد كه خلق شهر چه مي گويند. يكباره به فرياد آمدند: «حكومت سركار والا را قبول نخواهيم كرد.» سپس نامه نوشتند كه: «عموم اهل ولايت از وضيع و شريف جمع شده، حرفشان اين است كه ما را تمام قتل عام كنند، حكومت عمادالدوله را تمكين نخواهيم كرد.»
كارگزار دولت در همان گزارش خود به شاه، مصلحت كار را در اين مي بيند كه: هرگاه بخواهند نظم بدهند و «اين بدنامي به عالم نرود كه عزل و نصب حكام به دست كسبه شهري است، بايد چند نفر را تنبيه نمايند و چشم چند نفر را بترسانند كه مردم آرام بگيرند، والا همه ملازمان درگاه سلطاني هريك خيالي دارند.» اين نكته را هم متذكر گشته كه: طايفه لر زنگنه يا اهل شهر «هم قسم شده اند» كه حاكم را بيرون رانند....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

درود و تشکر از دیدگاهتان.