۱۶ بهمن ۱۳۸۸

لباس مرگ

لباس مرگ بر اندام عالمی زیباست

چه شد که کوته و زشت این قبا بقامت ماست

بیار باده که راه نیستی گیرم

من آزموده ام آخر بقای من بفناست

گهی ز دیده ساقی خراب گه از می

خرابی از پی خرابی ماست

ز حد گذشت تعدی کسی نمی پرسد

حدود خانه بی خانمان ما ز کجاست

برای ریختن خون فاسد این خلق

خبر دهید که چنگیز پی خجسته کجاست

بگو به هیئت کابینه سر زلفش

که روزگار پریشان ما ز دست شماست

چه شد که مجلس شوری نمی کند معلوم

که خانه خانه غیر است یا که خانه ماست

خراب مملکت از دست دزد خانگی است

ز دست غیر چه نالیم هرچه هست از ماست

اگر به حالت عدلیه پی برد شیطان

کند مدلل تقصیر ز آدم وحواست

ببین بنای محبت چه محکم است، شکست

بطاق کسری خورده است بیستون برجاست

اگر که پرده بیفتد ز کار می بینی

بچشم، عارف و عامی در این میان رسواست

«عارف قزوینی»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

درود و تشکر از دیدگاهتان.