۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۰

زبان نگاه

نشود فاش کسی آنچه میان من و تست
تا اشارات نظر نامه رسان من و تست

گوش کن با لب خاموش سخن میگویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و تست

روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و تست

گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمه عشق نهان من و تست

گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و تست

این همه قصه فردوس و تمنای بهشت
گفتگویی و خیالی ز جهان من و تست

نقش ما گو ننگارند به دیباچه عقل
هرکجا نامه عشق است نشان من و تست

سایه زآتشکده ماست فروغ مه و مهر
وه ازین آتش روشن که به جان من و تست
***
سایه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

درود و تشکر از دیدگاهتان.