من مستم
من مستم و میخانه پرستم
راهم منمایید
پایم بگشایید
وین جام جگر سوز مگیرید ز دستم.
می لاله و باغم
می شمع و چراغم
می همدم من، هم نفسم، عطر دماغم.
خوشرنگ، خوش آهنگ
لغزیده به جامم.
از تلخی طعم وی اندیشه مدارید
گواراست به کامم.
در ساحل این آتش
من غرق گناهم
همراه شما نیستم ای مردم بتگر!
من نامه سیاهم.
فریاد رسا! در شب گسترده پر و بال.
از آتش اهریمن برخو، به امان دار!
هم ساغر پر می
هم تاک کهن سال.
کان تاک زرافشان دهدم خوشه زرین
وین ساغر لبریز
اندوه زداید ز دلم با می دیرین.
با آنکه در میکده را باز ببستند
با آنکه سبوی می ما را بشکستند
با آنکه گرفتند ز لب توبه و پیمانه ز دستم
با محتسب شهر بگویید که هشدار!
هشدار که من مست می هرشبه هستم.
***
سیاوش کسرایی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
درود و تشکر از دیدگاهتان.