۱۴ بهمن ۱۳۹۱

بود آیا؟

بود آیا که من آن شکل همایون بینم
آن رخ فرخ و آن قامت موزون بینم
زیستن دور ز روی تو نه از طور وفاست
شرمساری که دگر روی تو را چون بینم
ناگرفته ست غمت ملک دل از خیل سرشک
هر شبی بر سپه خواب شبیخون بینم
باد از خنجر کین تو به صد پاره کنم
گر نه هرلحظه در او مهر تو افزون بینم
داشت لیلی به همه حی عرب یک مجنون
من ز تو خلق جهان را همه مجنون بینم
نیست جز عشق تو مقصود ز هر گفت و شنید
هرچه جز آن همه افسانه و افسون بینم
شربت وصل کرم کن که ز بیماری هجر
جامی سوخته را حال دگر گون بینم
***
جامی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

درود و تشکر از دیدگاهتان.