۲۵ فروردین ۱۳۸۹

ایدوست

ما را ز غم عشق تو ایدوست بس آخر
آن شادی وصل تو کجا رفت پس آخر
وصل تو ز من رفت و پس وی نگرانم
گر باز نگردد نکند روی پس آخر
داریم هوا و هوس وصل تو در سر
جاوید نمانند هوا و هوس آخر
هم با من بیچاره به یک حجره درآیی
گردد دل تو نرم بگفتار کس آخر
یکروز نیاید که یکی یار موافق
با تو نفسی صاق زند بی مگس آخر
وز صحبت ناجنس خسان دست بداری
تا چند بود صحبت ناجنس و خس آخر
گر عمر من از دهر بجز یکنفسی نیست
با تو بهمان یکنفسم هر نفس آخر
هرگز بر من بی دگری راه ندانی
ره رفت نداند بر مویی جرس آخر
ای زلفک تو دزد و دل من عسس او
آندزد بدست آرد یکشب عسس آخر
فریاد رسم کویی یکروز بجانت
چون کار بجان آمد فریادرس آخر
***
سوزنی سمرقندی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

درود و تشکر از دیدگاهتان.