۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۱

موج

تو در چشم من همچو موجی
خروشنده و سرکش و ناشکیبا
که هر لحظه ات می‏کشاند بسویی
نسیم هزار آرزوی فریبا


تو موجی
تو موجی و دریای حسرت مکانت
پریشان رنگین افق‏های فردا
نگاه مه آلوده دیدگانت
تو دائم بخود در ستیزی
تو هرگز نداری سکونی
تو دائم ز خود می‏گریزی
تو آن ابر آشفته نیلگونی
چه می‏شد خدایا...
چه می‏شد اگر ساحلی دور بودم؟
شبی با دو بازوی بگشوده خود
ترا می‏ربودم... ترا می‏ربودم
***
فروغ فرخزاد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

درود و تشکر از دیدگاهتان.