۱۷ تیر ۱۳۹۱

هرگز نمی پرسم

هر روز می‏پرسی که: آیا دوستم داری؟
من، جای پاسخ بر نگاهت خیره می‏مانم
تو در نگاه من، چه می‏خوانی، نمی‏دانم
اما به جای من، تو پاسخ می‏دهی: «آری»!
*
ما هر دو می‏دانیم
چشم و زبان، پنهان و پیدا، رازگویانند
و آن‏ها که دل با یکدگر دارند
حرف ضمیر دوست را ناگفته می‏دانند،
ننوشته می‏خوانند

من «دوستت دارم» را
پیوسته در چشم تو می‏خوانم
ناگفته، می‏دانم
من، آنچه را احساس باید کرد
یا از نگاه دوست باید خواند

هرگز نمی‏پرسم
هرگز نمی‏پرسم که: آیا دوستم داری
قلب من و چشم تو می‏گوید به من: «آری!»‏
***
فریدون مشیری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

درود و تشکر از دیدگاهتان.