ازخود نمیپرسی: چرا
این خسته را آزردمش؟
باخود نمیگویی: ـ چرا،
این مرغک پربسته را
در دام غم افسردمش؟
*
اما چرا،
عشق تورا،
من سالها در سینه پنهان داشتم
وین راز دردآلود را،
در دل نهفتم ـ آه ـ تا جان داشتم
ـ این آتش سوزنده را، آخر کجا میبردمش؟
***
فریدون مشیری
این خسته را آزردمش؟
باخود نمیگویی: ـ چرا،
این مرغک پربسته را
در دام غم افسردمش؟
*
اما چرا،
عشق تورا،
من سالها در سینه پنهان داشتم
وین راز دردآلود را،
در دل نهفتم ـ آه ـ تا جان داشتم
ـ این آتش سوزنده را، آخر کجا میبردمش؟
***
فریدون مشیری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
درود و تشکر از دیدگاهتان.