کائنات را تار از پود گسسته است،
پود بر تار چنگ زده.
آسمان نقابی گشتهست سیاهْ بر رخِ فتانِ خورشید،
و بر روی زمین برق میجهاند.
ابرها زاری پیشه کردهاند،
دریاها امواج بلندْسهمگین خود را بر پیکر بیجان ساحل میکوبند.
کوهها سنگ میبارند
و زمین بر تنِ خویش میلرزد.
درختان جامه از تن میدرند و حیوانات غریو وحشت سرمیدهند...
و اینگونهست شادباش جهان
بر حضور آدمی!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
درود و تشکر از دیدگاهتان.