۶ دی ۱۳۸۵

قصه خلیفه کی

قصه خلیفه کی در کرم از حاتم طایی گذشته بود و نظیر نداشت
یک خلیفه بود در ایام پیش
کرده حاتم را غلام جود خویش
رایت اکرام و داد افراشته
فقر و طاقت از جهان برداشته
بحر گوهر بخشش صاف آمده
داد او در قاف تا قاف آمده
در جهان خاک ابر و باد بود
مظهر بخشایش وهاب بود
از عطااش بحر و کان در زلزله
سوی جودش قافله بر قافله
قبله حاجت در و دروازه اش
رفته در عالم به خو آوازه اش
هم عجم هم ترک هم روم و عرب
مانده از جود سخااش در عجب
آب و حیوان بود و دریای کرم
زنده گشته هم عرب زو هم عجم
***
مولانا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

درود و تشکر از دیدگاهتان.