۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۷

نیایش 2

خدایا:

مگذار،
که: ایمانم به اسلام و عشقم به خاندان پیامبر، مرا با کسبه دین، با حمله تعصب و عمله ارتجاع، هم آواز کند.
که: آزادی ام اسیر پسند عوام گردد.
که: دینم، در پس وجهه دینی ام، دفن شود،
که: عوام زدگی، مرا مقلد تقلید کنندگانم سازد،
که: آنچه را حق می دانم، به خاطر انکه بد می دانند، کتمان کنم!
خدایا:

می دانم که اسلام پیامبر تو، با نه آغاز شد، و تشیع دوست تو، نیز با نه آغاز شد.
مرا، ای فرستنده محمد، و ای دوستدار علی!
به اسلام آری، و به تشیع آری کافر گردان!
خدایا:

مسئولیت های شیعه بودن را - که علی وار بودن و علی وار زیستن و علی وار مردن است و علی وار پرستیدن و علی وار اندیشیدن و علی وار جهاد کردن و علی وار کار کردن و علی وار سخن گفتن و علی وار سکوت کردن است – تا آنجا که در توان این بنده ناتوان علی است، همواره فرایادم آر.
به عنوان یک من علی وار: یک روح در چند بعد: خداوند سخن، بر منبر، خداوند پرستش در محراب؛ خداوند کار، در زمین؛ خداوند پیکار، در صحنه؛ خداوند وفا، در کنار محمد؛ خداوند مسئولیت، در جامعه؛ خداوند قلم، در نهج البلاغه؛ خداوند پارسایی، در زندگی؛ خداوند دانش، در اسلام؛ خداوند انقلاب، در زمان؛ خداوند عدل، در حکومت؛ خداوند پدری و انسان پروری، در خانه؛ و... بنده خدا، در همه جا، در همه وقت!
و بعنوان یک شیعی مسئول، وفادار به:
مکتب، وحدت و عدالت، - که سه فصل زندگی او است،- و رهبری و برابری – که مذهب او است،- و فدا کردن همه مصلحت ها، در پای حقیقت – که رفتار او است.
خدایا:

این ها، علی را تا خدا بالا می برند، و آن گاه، او را تا سطح کسی که از ترس، به خلاف شرع رای می دهد و به زور، با خائن بیعت می کند، پائین می آورند!
تسبیح گوی ولایت جورند و رجز خوان که: نعمت ولایت علی داریم!
و اما آن ها، آن ها هنوز هم از اسارت دستگاه های تبلیغاتی سسله های سلطنتی اموی و عباسی آزاد نشده اند.
به انقلاب، آزادی و سوسیالیسم رسیده اند و هنوز علی، حسین و ابوذر را نمی شناسند!

****

علي شريعتي

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

درود و تشکر از دیدگاهتان.