۳۱ شهریور ۱۳۸۸

وقت آنست

وقت آنست که ضعف آید و نیرو برود
قدرت از منطق شیرین سخنگو برود
ناگهی باد خزان آید و این رونق آب
که تو می بینی ازین گلبن خوشبو برود
پایم از قوت رفتار فرو خواهد ماند
خنک آنکس که حذز گیرد و نیکو برود
تا بروزی که بجوی شده باز آید آب
یعلم الله که اگر گریه کنم جو برود
من و فردوس بدین نقد بضاعت که مراست؟
اهرمن را که گذارد که به مینو برود؟
سعیم اینست که در آتش اندیشه چو عود
خویشتن سوخته ام تا به جهان بو برود
همه سرمایه سعدی سخن شیرین بود
وین ازو ماند ندانم که چه با او برود
***
سعدي

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

درود و تشکر از دیدگاهتان.