۲۸ شهریور ۱۳۸۹

شاهنامه

منم آن‌که کردم وطـن را خـراب

منم آن‌که خوردم شراب و کباب

منم آن‌که شد کار من عیش‌و نوش / شنیدم بسی نغمه‌ها من به‌گوش

منم آن‌که خوردم بسی مال مفت / شده گردنم چون درختی کلفت

منم آن‌که دادم وطن را به‌باد / ندارد کسی همسر من به‌یاد

فرستاده‌ام من جوانان به جنگ / همه جان سپرده ز توپ و تفنگ

به کشتن فرستاده‌ام من بسی / چو من رزم‌جویی ندیده کسی

چو روز قیامت شود آشکار / بود کشتگانم فزون از هزار

چه کردی تو ای از شجاعت بری / که با من به میدان کنی همسری

به الفاظ شیرین و با گفت‌گو / تو هم کارهای خودت را بگو

***

سید اشرف الدین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

درود و تشکر از دیدگاهتان.