دو زانو بر زمین
سر فروافتاده
افکنده دست
لرزان دل
بیفروغچشم ِ دلمرده نگاهش را
دوخته بر جامانده ردّپایی تازه بر روی زمین
ردپایی روان به سوی افق
روان به سوی بینهایت
به سوی تنهایی
و نمنم بارانی که ردپا را میشوید
آرام
بارانی از آسمان ِ چشمی بیفروغ...
*
م.س
سر فروافتاده
افکنده دست
لرزان دل
بیفروغچشم ِ دلمرده نگاهش را
دوخته بر جامانده ردّپایی تازه بر روی زمین
ردپایی روان به سوی افق
روان به سوی بینهایت
به سوی تنهایی
و نمنم بارانی که ردپا را میشوید
آرام
بارانی از آسمان ِ چشمی بیفروغ...
*
م.س
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
درود و تشکر از دیدگاهتان.