۲ مهر ۱۳۸۷

محمد رضا شجریان



ای خنیاگر همایون مثنوی ‌های دلتنگی که آواز شورانگیزت، آرام جان ِ خلوت گزیدگان است...
ای نغمه‌گر بیدادهای روزگار که چشمه‌ی نوش ِ ساز صدایت آهنگ وفای بیدلان است...
ای دستان شیرین ‌لهجه که از دولت عشق، تحریرهای دل ‌نشینت راز دل به آستان جانان می‌برد و در خیال، چهره به چهره‌ی حقیقت می‌نشاند...
ای‌ترنم دل‌ربای باران در شب، سکوت و کویر که شاه ‌بیت غزل‌هایت جان عشاق را به یاد ایام دلنوازی دوست زنده می‌کند. در شب وصل که شور و ماهورت، سرّ عشق باز می‌گوید، از سوی دل مجنون، دود عود برمی‌خیزد و هر سراندازی که در پی گشودن معمای هستی است، رسوای دل می‌کند...
ای مطرب ساز عاشقان، این روزها که دلشدگان، زیر گنبد مینا در انتظار پیام نسیم مهرورزی‌اند، و جان جان دلدادگان، چشم به راه سرو چمان بهار بهروزی است، مگو که زمستان است! نغمه‌یی سر کن از انتظار دل تا با رشته‌ی پیوند مهر به سپیده، آرزوها چشم بگشاید و همنوا با حنجره‌ی آتشین تو محبوب را بخوانیم که بی‌تو به‌سر نمی‌شود و باقی را عشق داند...

علیرضا مجیدی - لینک منبع

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

درود و تشکر از دیدگاهتان.