۱۷ مرداد ۱۳۸۹

در پایان

به دست ها می‌اندیشم:
دست‌هایی که بسیار نوشتند
دست‌هایی که روزنامه تا زدند
دست‌هایی که روزنامه فروختند
دست‌هایی که اعلامیه چسباندند
دست‌هایی که صندوقک‌های اعانه دور گرداندند
دست‌هایی که زنجیره حمایتی گرداگرد جمع، ساختند
دست‌هایی که صلا دادند، بوسه فرستادند
‌دست‌هایی که کف زدند
دست‌هایی که پول‌های خرد را شمردند و تحویل دادند
دست‌هایی که رای به صندوق انداختند
دست‌هایی که دست‌ها را فشردند.

آری در پایان به دست‌ها می‌اندیشم
ـ در نخستین پایان ـ
و بدان دست
که به سیلی اثر گذاشت بر گونه فرزندم
در کنار خیابان.
***
سیاوش کسرایی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

درود و تشکر از دیدگاهتان.