تازیان به تیسفون درآمدند و غارت و کشتن پیش گرفتند. سعد در ورود به مدائن نماز فتح خواند: هشت رکعت، و چون به کاخسفید درآمد از قرآن «کم ترکوا من جنات و عیون» {دخان/25 چه بسیار باغها و چشمهها که رها کردند و رفتند} خواند. بدینگونه بود که تیسفون با کاخهای شاهنشاهی و گنجهای گرانبهای چهارصدسالة خاندان ساسانی بهدست عربان افتاد و کسانی که نمک را از کافور نمیشناختند و توفیر بهای سیم و زر نمیدانستند از آن قصرهای افسانه آمیز جز ویرانی هیچ برجای ننهادند. نوشتهاند که از آنجا فرش بزرگی بهمدینه آوردند که از بزرگی جایی نبود که آنرا بتوان افکند. پارهپارهاش کردند و بر سران قوم بخش نمودند. پارهیی از آن را بعدها بیست هزار درم فروختند.
در حقیقت، وقتی سعد به مدائن درآمد، مدافعان، آنرا فروگذاشته و رفته بودند. ایوان را لشکریان یزدگرد خود در هنگام گریز غارت کرده بودند اما فاتحان آنها را دنبال کردند و مالهای غارتی را از آنها بازستاندند. جز عدهیی اندک از سپاهیان که پاسداری کاخها را مانده بودند، دیگر در تیسفون کسی نبود. سعد با اعراب خویش در کوچههای خلوت و متروک شهری آرام و بیدفاع درآمد. ایرانیان مجال آن نیافته بودند که همه اموال و گنجهای پر بهای کهن را با خویشتن ببرند. مال و متاع و ظرف و اسباب و زر و گوهر که در این میان باقی مانده بود بسیار بود. بیک روایت سه هزار هزار هزار درم در خزانه بود که نیم آن بجای مانده بود. از این رو گنج و خواستة بسیار به دست فاتحان افتاد. سعد فرمان داد تا در شهر کهنهمسجدی بسازند و از آن پس بجای آتشگاه و باژوبرسم و زمزمه در این شهر بزرگی که سالها مرکز موبدان و مغان بود، جز بانگ اذان و تهلیل و تسبیح چیزی شنیده نمیشد. و دیگر هرگز در آنحدود رسم و آیین مغان و موبدان تجدید نشد. اندک اندک شهر نیز از اهمیت افتاد و با توسعه بصره و واسط و کوفه از مدائن جز شهری کوچک و بیاهمیت نماند. هرچند ایوان آن سالها همچنان باقی ماند و ویرانههای آن از شکوه و عظمت ایام گذشته ایران رازها میگوید و افسانههای دلنشین میسراید.
***
دو قرن سکوت – عبدالحسین زرینکوب
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
درود و تشکر از دیدگاهتان.