دوستان وقت گل آن به كه به عشرت كوشيم
سخن پير مغان است به جان بنيوشيم
نيست در كس كرم و وقت طرب مي گذرد
چاره آن است كه سجاده به مي بفروشيم
خوش هوايي ست فرح بخش خدايا بفرست
نازنيني كه به رويش مي گلگون نوشيم
ارغنون ساز فلك رهزن اهل هنر است
چون ازين غصه نناليم و چرا نخروشيم
گل بجوش آمد و از مي نزديمش آبي
لاجرم زآتش حرمان و هوس مي جوشيم
مي كشيم از قدح لاله شرابي موهوم
چشم بد دور كه بي مطرب مي مدهوشيم
حافظاين حال عجب با كه توان گفت كه ما
بلبلانيم كه در موسم گل خاموشيم
***
حضرت حافظ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
درود و تشکر از دیدگاهتان.