امید: شوق و انتظار که در یک پاکت گذاشته شده باشد.
تتبع و تحقیق: غباری که از کتابی بر مغز تهی افشانده شود.
تعلیم و تربیت: آنچه به دانا می نماید.
باده(عرق): معجونی مرکب از: یک جز رعد و برق یک جز ندامت؛ دو جز جنایت، یک جز «مرگ_جهنم_لعنت» چهار جز عصاره ابلیس.مقدار استعمال: یک کله لبریز...دکتر جانسون می گوید: عرق نوشابه پهلوانان است. راستی هم تنها پهلوانان جرات نوشیدن آن را دارند.
تشخیص مرض: شرح یک بیماری از طرف پزشک بر اساس نبض و کیسه بیمار.
سفارت: در سیاست آمریکایی کلای تجارتی گویند که به مقدار زیاد صادر می شود.
رقص: جست و خیز در تالاری بزرگ،به آهنگ موسیقی مسخره آمیز، در حالی که زن یا دختر همسایه را در آغوش بفشاریم. رقص چند نوع است. اما آنچه مورد استقبال در جنس نر و ماده است دو صفت مشترک است: یکی آنکه به ظاهر عفیفانه است، دیگر آنکه شهوتران مشتاق آن است.
توپ: آلتی که برای اصلاح اختلافات سرحدی به کار می رود.
تجارت: مبادلاتی که در طی آن الف متعلق به ج را از ب می دزدد و در عوض ب پولی را که متعلق به ه است از کیسه د می رباید.
خوشبختی: احساس مطبوعی که از مشاهده بدبختی دیگران حاصل می شود.
مانویت: اعتقاد ایرانیان باستان مبنی بر پیکار جاودانی نیکی و بدی؛ همینکه نیکی از جنگ دست کشید ایرانیان به صف دشمن فاتح پیوستند.
پزشک: کسی که چون بیمار شویم همه امید خود را در او می بندیم و چون تندرست باشیم سگ ها را به طرف او کیش می کنیم.
غیر آمریکایی: غیر طیعی، غیر قابل تحمل، مرتد.
غرب: قسمتی از زمین که در مغرب(یا مشرق) شرق وجود دارد. این سرزمین خصوصا مسکن مسیحیان است که مقتدرترین قبیله «ریاکاران» شمرده می شوند و صنایع عمده ایشان «تقلب» و «جنایت» است و این دو هنر را با خوشوقتی تمام «تجارب» و «جنگ» نامیده اند. البته صنایع مهم شرق نیز همین است.
تعرض: آنچه موجب احساسات و عواطف نامطبوع شود. مثلا: پیشروی سپاه بر ضد دشمن. «امیر پرسید: آیا دشمن به عملیات تعرضی دست زده است؟ سردار ناکام گفت: البته، بیشرف ها از سنگر بیرون نیامده اند».
تتبع و تحقیق: غباری که از کتابی بر مغز تهی افشانده شود.
تعلیم و تربیت: آنچه به دانا می نماید.
باده(عرق): معجونی مرکب از: یک جز رعد و برق یک جز ندامت؛ دو جز جنایت، یک جز «مرگ_جهنم_لعنت» چهار جز عصاره ابلیس.مقدار استعمال: یک کله لبریز...دکتر جانسون می گوید: عرق نوشابه پهلوانان است. راستی هم تنها پهلوانان جرات نوشیدن آن را دارند.
تشخیص مرض: شرح یک بیماری از طرف پزشک بر اساس نبض و کیسه بیمار.
سفارت: در سیاست آمریکایی کلای تجارتی گویند که به مقدار زیاد صادر می شود.
رقص: جست و خیز در تالاری بزرگ،به آهنگ موسیقی مسخره آمیز، در حالی که زن یا دختر همسایه را در آغوش بفشاریم. رقص چند نوع است. اما آنچه مورد استقبال در جنس نر و ماده است دو صفت مشترک است: یکی آنکه به ظاهر عفیفانه است، دیگر آنکه شهوتران مشتاق آن است.
توپ: آلتی که برای اصلاح اختلافات سرحدی به کار می رود.
تجارت: مبادلاتی که در طی آن الف متعلق به ج را از ب می دزدد و در عوض ب پولی را که متعلق به ه است از کیسه د می رباید.
خوشبختی: احساس مطبوعی که از مشاهده بدبختی دیگران حاصل می شود.
مانویت: اعتقاد ایرانیان باستان مبنی بر پیکار جاودانی نیکی و بدی؛ همینکه نیکی از جنگ دست کشید ایرانیان به صف دشمن فاتح پیوستند.
پزشک: کسی که چون بیمار شویم همه امید خود را در او می بندیم و چون تندرست باشیم سگ ها را به طرف او کیش می کنیم.
غیر آمریکایی: غیر طیعی، غیر قابل تحمل، مرتد.
غرب: قسمتی از زمین که در مغرب(یا مشرق) شرق وجود دارد. این سرزمین خصوصا مسکن مسیحیان است که مقتدرترین قبیله «ریاکاران» شمرده می شوند و صنایع عمده ایشان «تقلب» و «جنایت» است و این دو هنر را با خوشوقتی تمام «تجارب» و «جنگ» نامیده اند. البته صنایع مهم شرق نیز همین است.
تعرض: آنچه موجب احساسات و عواطف نامطبوع شود. مثلا: پیشروی سپاه بر ضد دشمن. «امیر پرسید: آیا دشمن به عملیات تعرضی دست زده است؟ سردار ناکام گفت: البته، بیشرف ها از سنگر بیرون نیامده اند».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
درود و تشکر از دیدگاهتان.