۸ بهمن ۱۳۸۵

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

زین غصه حوریان به جنان گریه می کنند
پیغمبران چو ماتمیان گریه می کنند
ارواح کاینات عیان گریه می کنند
جن و ملک بر آدمیان گریه می کنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
شاهی که بود فاطمه را نور هر دو عین
ما را ازوست چشم شفاعت به نشٲتین
شد پاره پاره پیکرش از خنجر و سنین
خورشید آسمان و زمین ماه مشرقین
پرورده کنار رسول خدا حسین
ما یک نمونه ایم ز دستان کربلا
ما یک اشاره ایم به عنوان کربلا
گرییم در عزای شهیدان کربلا
کشتی شکست خورده طوفان کربلا
در خاک و خون فتاده به میدان کربلا
گردید کفر باطنی دشمنان عیان
لب تشنه شاه را بگرفتند در میان
ناید حدیث تشنگی شاه در بیان
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
درد و بلای ما نه یک است نه ده نه صد
ایوب می برد به صبوری ما حسد
در خاک و خون فتاد ز لب تشنگان جسد
زان تشنگان هنوز به عیوق می رسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
ابن زیاد از صف فردا نکرده شرم
از محشر خدای تعالی نکرده شرم
یک ذره از پیمبر و زهرا نکرده شرم
آه از دمی که لشکر اعدا نکرده شرم
کردند رو به خیمه سلطان کربلا
شاهی که وصف او به کلام مجید شد
از بهر حفظ حرمت قرآن شهید شد
**********************
سيد اشرف الدين