عبارت "ضربه فرهنگي" را چنين تعريف كرده اند: " تغييراتي در فرهنگ كه موجب به وجود آمدن گيجي ، سردرگمي و هيجان مي شود."
اين روزها مردم برگزاري جشن ها و مناسبت هاي خارجي را نشانه تجدد، تمدن و تفاخر مي دانند . سفره هفت سين نمي چينند، اما در آراستن درخت كريسمس اهتمام مي ورزند! جشن شب يلدا كه به بهانه بلند شدن روز، براي شكرگزاري از بركات و نعمات خداوندي برگزار مي شده است را نمي شناسند ، اما همراه وهمزمان با بيگانگان روز شكرگزاري برپا مي كنند ! همه چيز را در مورد Valentine و فلسفه نامگذاريش مي دانند، اما حتي نام "سپندارمد گان" به گوششان نخورده است.
چند سالي ست حوالي26 بهمن ماه (14 فوريه) كه مي شود هياهو و هيجان را در خيابان ها مي بينيم. مغازه هاي اجناس كادوئي لوكس و فانتزي غلغله مي شود. همه جا اسم Valentine به گوش مي خورد. از هر بچه مدرسه اي كه در مورد والنتاين سوال كني مي داند كه "در قرن سوم ميلادي كه مطابق مي شود با اوايل شاهنشاهی ساساني در ايران، در روم باستان فرمانروايي بوده است بنام كلوديوس دوم. كلوديوس عقايد عجيبي داشته است از جمله اينكه سربازي خوب خواهد جنگيد كه مجرد باشد. از اين رو ازدواج را براي سربازان امپراطوري روم قدغن مي كند.كلوديوس به قدري بي رحم وفرمانش به اندازه اي قاطع بود كه هيچ كس جرات كمك به ازدواج سربازان را نداشت.اما كشيشي به نام والنتيوس ( والنتاين )، مخفيانه عقد سربازان رومي را با دختران محبوبشان جاري مي كرد . كلوديوس دوم از اين جريان خبردار مي شود و دستور مي دهد كه والنتیوس را به زندان بيندازند. والنتیوس در زندان عاشق دختر زندانبان مي شود !!!! سرانجام كشيش به جرم جاري كردن عقد عشاق ، با قلبي عاشق اعدام مي شود... بنابراين او را به عنوان فدايي وشهيد راه عشق مي دانند و از آن زمان نهاد و سمبلي مي شود براي عشق!
این داستان پرسش بر انگیز است و مهم ترین پرسش این است که دختر زندانبان در زندان چه می کرده است که والنتیوس او را در زندان دیده و عاشقش شده است ؟؟؟؟ آیا چنین رویدادی سزاواری تبدیل شدن به یک حماسه ی تاریخی را دارد ؟ آیا زندگانی یک کشیش می تواند سمبلی برای عشق باشد ؟ آن هم برای ما ایرانیان !!! در حالی که پیش از به دنیا آمدن آقای والنتيوس ما در سرزمینمان از صد ها سال پیش روزی را به نام روز عشق داشته ایم و البته سمبل عشق نیز نزد ما به طور مسلم یک انسان عادی نبوده است .
در ايران باستان هر ماه را سي روز حساب مي كردند و علاوه بر اينكه ماه ها اسم داشتند ، هريك از روزهاي ماه نيز يك نام داشتند. بعنوان مثال روز اول "روز اهورا مزدا"، روز دوم، روز بهمن ( سلامت، انديشه) كه نخستين صفت خداوند است ، روز سوم ارديبهشت يعني "بهترين راستي و پاكي" كه باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهريور يعني "شاهي و فرمانروايي آرماني" كه خاص خداوند است و روز پنجم "سپندارمد" بوده است. سپندارمد لقب ملي زمين است. زمين نماد عشق است چون با فروتني، تواضع و گذشت به همه عشق مي ورزد. زشت و زيبا را به يك چشم مي نگرد و همه را چون مادري در دامان پر مهر خود امان مي دهد. به همين دليل در فرهنگ باستان اسپندارمد گان (29 بهمن ) را بعنوان نماد عشق مي پنداشتند نه سربه نیست شدن یک کشیش عاشق را!!!!!
سپندارمد جشن زمين و گرامي داشت عشق است. در اين روز زنان به شوهران خود با محبت هديه مي دادند. مردان نيز زنان و دختران را بر تخت شاهي نشانده، به آنها هديه داده و از آنها اطاعت مي كردند. ایران سرزمینی است كه با جشن و شادماني پيوند فراواني داشته است،ایرانیان به مناسبت هاي گوناگون جشن مي گرفتند و با سرور و شادماني روزگار مي گذرانداند. اين جشن ها نشان دهنده فرهنگ، نحوه زندگي، خلق و خوي، فلسفه حيات و كلا جهان بيني ايرانيان باستان است.
كمتر كسي است كه بداند در ايران باستان ، نه چون روميان از سه قرن پس از ميلاد ، كه از بيست قرن پيش از ميلاد ، روزي موسوم به روز عشق بوده است! جالب است بدانيد كه اين روز در تقويم جديد ايراني دقيقا مصادف است با 29 بهمن، يعني تنها 3 روز پس از والنتاين فرنگي! و این خود گواه این ادعا است که بیگانگان همیشه سعی داشته اند رویداد های تاریخی شان را حتی شده با تحریف به گونه ای بیان کنند که با گاهشماری ایرانیان مطابقت داشته باشد . همانند کریسمس که در واقع شب چله ( یلدا) ی ما ایرانیان است ....
حال این حقیقت آشکار تاسف برانگیز است ؛ بیگانگانی که زمانی همه ی هم و غمشان این بود که مناسبت ها و بزرگداشت هایشان از نظر تاریخی با جشن ها و بزرگداشت های ما ایرانیان تلاقی داشته باشد و برای این منظور حتی دست به تحریف پیشینه ی خودشان هم می زدند ببینید چگونه الگوی ما قرار گرفته اند ....؟ چرا ؟ چون گویی ما فراموش کرده ایم که از نظر فرهنگی یک سر و گردن از دیگر ملت ها بالا تریم . فرهنگ ما ایرانیان مقوله ای چون تکنولوژی نیست که نیازمند به پیشرفت و تاثیرپذیری داشته باشد چرا که فرهنگ ما از آغاز غنی و کامل بوده است , آن را به یاد آوریم .
با مرعوب شدن در برابر فرهنگ وآداب و رسوم ديگران، بي اينكه ريشه در خاك، در فرهنگ و تاريخ ما داشته باشد، اگر هم به جايي برسيم، جايي ست كه ديگران پيش از ما رسيده اند و جا خوش كرده اند ! براي اينكه ملتي در تفكر عقيم شود ، بايد هويت فرهنگي تاريخي را از او گرفت. چرا ما خودمان این ضربه را به خود می زنیم ؟ فرهنگ مهم ترين عامل در حيات ، رشد، بالندگي يا نابودي ملت ها است. هويت هر ملتي در تاريخ آن ملت نهاده شده است و ریشه ی تاریخ ما ایرانیان تمدن و بالندگی بی نظیری است که هیچ سرزمینی مانند آن را ندارد , پس چرا ما خودمان مانند بی هویت ها رفتار می کنیم ؟ بیگانگان از فرهنگ نیاکان ما آموختند و با تحریف و دست کاری در پی آفرینش فرهنگی, مشابه بر آمدند اما تنها موفق به ساختن کاریکاتوری فرهنگی از آنچه در سرزمین ما بود شدند , حال ما داریم از این کاریکاتور تقلید می کنیم !!!!!
ما ایرانیان فراموش کرده ایم که زمانی سر مشق و سر لوحه ی فرهنگی تمام جوامع بودیم. پیش از آنکه آنها بدانند تمدن به چه معناست این ما بودیم که تقویم سرزمینمان سرشار از جشن و بزرگداشت بوده است آن هم با سمبل هایی همیشه جاودان .
دریافتن این نکته که ما محور فرهنگی جهان هستیم وعادات و رسوم و ارزش های فرهنگیمان برتر از بیگانگان است کارمشکلی نیست. کافی است کمی کاوش کنیم و خود واقعی مان را دریابیم و دست از خود باختگی فرهنگی برداریم .
جانا سخن از زبان ما میگوئی!
پاسخحذفالان چند ساله که به این روز که میرسم،مغازه ها و کادوها و اس ام اس ها رو میبینم کفرم در میاد!