وادی عشق چو راه ظلمات آسان نیست
مرو ای خضر که این مرحله را پایان نیست
بسکه سر در خم چوگان تو افتاد چو گوی
یک نفر مرد بمیدان تو سرگردان نیست
گر بدریای غم عشق تو افتد داند
نوح جز غرق خلاصیش ازین طوفان نیست
ندهید از پی بهبودی من زنج طبیب
درد عشق است بجز مرگ ورا درمان نیست
خواست زاهد بخرابات نهد پا گفتم
سر خود گیر که این وادی اردستان نیست
شب هجر تو مرا موی سیه کرد سفید
عمر پایان شد و پایان شب هجران نیست
وقتی ای یوسف گمگشته تو پیدا کردی
که ز یعقوب خبر نی اثر از کنعان نیست
دل من خون شد و خونابه اش از دیده بریخت
تا بدانی ز توام راز درون پنهان نیست
تا گل روی تو ای سرو روان در نظر است
هیچ ما را هوس سرو و گل و بستان نیست
«ارنی» گویان مشتاق توام رخ بنما
«لن ترانی» نگو عارف پسر عمران نیست
مرو ای خضر که این مرحله را پایان نیست
بسکه سر در خم چوگان تو افتاد چو گوی
یک نفر مرد بمیدان تو سرگردان نیست
گر بدریای غم عشق تو افتد داند
نوح جز غرق خلاصیش ازین طوفان نیست
ندهید از پی بهبودی من زنج طبیب
درد عشق است بجز مرگ ورا درمان نیست
خواست زاهد بخرابات نهد پا گفتم
سر خود گیر که این وادی اردستان نیست
شب هجر تو مرا موی سیه کرد سفید
عمر پایان شد و پایان شب هجران نیست
وقتی ای یوسف گمگشته تو پیدا کردی
که ز یعقوب خبر نی اثر از کنعان نیست
دل من خون شد و خونابه اش از دیده بریخت
تا بدانی ز توام راز درون پنهان نیست
تا گل روی تو ای سرو روان در نظر است
هیچ ما را هوس سرو و گل و بستان نیست
«ارنی» گویان مشتاق توام رخ بنما
«لن ترانی» نگو عارف پسر عمران نیست
***
عارف قزويني
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
درود و تشکر از دیدگاهتان.