مگر این نقاشی چشم انداز آن "خیابان یکطرفه" است
که دوست داری از آنجا پرسه زنان بگذری؟
تردید می کنم.
اما بدان! کجاست آنجا که باید رهسپار شوی.
بسیار خیابانها راه برگشت دارند
که نمی بینی
و آنگاه که در حصار سمت و سو میآیی
اتفاق در تو افتاده است.
و تو را توان گفتن ِاین اتفاقیاست نیست.
میدرخشد آذرخش
و آیا خویش را دیگرگونه در نمییابی ناگاه -
چیزی بیش از آن که به چشم آید.
به روزگاران کهن تمام جادهها
به خداوند و نام او آغاز می شد.
ما دیندار نیستیم. در کفرآمیختگی میایستیم
و آنجا که "خداوند" زمانی ایستاد،
مالیخولیا جای میگیرد.
***
گرشوم شولر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
درود و تشکر از دیدگاهتان.