۲۶ فروردین ۱۴۰۰

شاید

 نه بِهدینم پسندد نی مسلمان

که آن زِندیق و این گبرم شناسد


جنون آرامی‌ام را خوش ندارد

خرد، سُتواری‌ِ صبرم شناسد


خور از «زردشت و مزدک»، این دو دریا

به چرخه برکشد، ابرم شناسد


چه غم روباه و کفتار ار ندانند

که شیر‌ِ بیشه‌ام، ببرم شناسد


رسد کاسفندیار این رستمی کیش

ز تیر و تیغ و از کبرم شناسد


مرا این اختیار آمد ز تاریخ

گرفتم فلسفی، جبرم شناسد


به خاک اندر چو شد امّید، شاید

مِتاع‌ چند و چون قبرم شناسد

***

مهدی اخوان ثالث

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

درود و تشکر از دیدگاهتان.