نه بِهدینم پسندد نی مسلمان
که آن زِندیق و این گبرم شناسد
جنون آرامیام را خوش ندارد
خرد، سُتواریِ صبرم شناسد
خور از «زردشت و مزدک»، این دو دریا
به چرخه برکشد، ابرم شناسد
چه غم روباه و کفتار ار ندانند
که شیرِ بیشهام، ببرم شناسد
رسد کاسفندیار این رستمی کیش
ز تیر و تیغ و از کبرم شناسد
مرا این اختیار آمد ز تاریخ
گرفتم فلسفی، جبرم شناسد
به خاک اندر چو شد امّید، شاید
مِتاع چند و چون قبرم شناسد
***
مهدی اخوان ثالث
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
درود و تشکر از دیدگاهتان.