ای مرغهای طوفان! پروازتان بلند.
آرامش گلولهی سربی را
در خون خویشتن
اینگونه عاشقانه پذیرفتید،
اینگونه مهربان،
زانسوی خوب مرداب، آوازتان بلند.
میخواهم از نسیم بپرسم:
بی جزر و مدّ قلب شما،
آه،
دریا چگونه میتپد امروز؟
ای مرغهای طوفان! پروازتان بلند.
دیدارتان: ترنّم بودن؛
بدرودتان؛ شکوه سرودن؛
تاریختان بلند و سرافراز:
آنسان که گشت نامِ سرِدار
زان یار باستانیِ همرازتان بلند.
***
محمدرضا شفیعی کدکنی
آرامش گلولهی سربی را
در خون خویشتن
اینگونه عاشقانه پذیرفتید،
اینگونه مهربان،
زانسوی خوب مرداب، آوازتان بلند.
میخواهم از نسیم بپرسم:
بی جزر و مدّ قلب شما،
آه،
دریا چگونه میتپد امروز؟
ای مرغهای طوفان! پروازتان بلند.
دیدارتان: ترنّم بودن؛
بدرودتان؛ شکوه سرودن؛
تاریختان بلند و سرافراز:
آنسان که گشت نامِ سرِدار
زان یار باستانیِ همرازتان بلند.
***
محمدرضا شفیعی کدکنی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
درود و تشکر از دیدگاهتان.