۴ مهر ۱۳۹۱

زان سوی خواب مرداب

ای مرغ‌های طوفان! پروازتان بلند.
آرامش گلوله‌ی سربی را
در خون خویشتن
این‌گونه عاشقانه پذیرفتید،
این‌گونه مهربان،
زان‌سوی خوب مرداب، آوازتان بلند.

می‌خواهم از نسیم بپرسم:
بی جزر و مدّ قلب شما،
آه،
دریا چگونه می‌تپد امروز؟
ای مرغ‌های طوفان! پروازتان بلند.

دیدارتان: ترنّم بودن؛
بدرودتان؛ شکوه سرودن؛
تاریخ‌تان بلند و سرافراز:
آن‌سان که گشت نامِ سرِدار
زان یار باستانیِ همرازتان بلند.
***
محمدرضا شفیعی کدکنی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

درود و تشکر از دیدگاهتان.