۸ مهر ۱۳۹۱

از دوست...

از دوست به‌هر جوری، بیزار نباید شد
از یا به‌هر زخمی، افگار نباید شد
ور جان و دل و دین را افگار نخواهی کرد
با عشقِ خوشِ شوخی، در کار نباید شد
گر زان که چو عیاران از عهده برون نایی
دلداده‌‌ی آن چابکِ عیار نباید شد
هرگه که به ترکِ جان، آسان نتوانی گفت
پس عاشق آن دلبر خون‌خوار نباید شد
چون سوختن دل را تن در نتوان دادن
از لاف به رعنایی، در نار نباید شد
خواهی که بیاسایی مانند سنایی تو
هرگز ز می عشقش هشیار نباید شد
خواهی که خبر یابی از خود ز نگار خود
الا ز وجود خود بیزار نباید شد
***
سنایی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

درود و تشکر از دیدگاهتان.