دلگیر دلگیرم مرا مگذارو مگذر
از غصه میمیرم مرا مگذارو مگذر
با پای از ره مانده در این دشت تبدار
ای وای میمیرم مرا مگذارو مگذر
سوگند بر چشمت که از تو تا دم مرگ
دل بر نمیگیرم مرا مگذارو مگذر
بالله که غیر از جرم عاشق بودن ای دوست
بی جرم و تقصیرم مرا مگذارو مگذر
با شهپر اندیشه دنیا گردم اما
در بند تقدیرم مرا مگذارو مگذر
آشفتهتر زآشفتگان روزگارم
از غم به زنجیرم مرا مگذارو مگذر
***
یدالله عاطفی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
درود و تشکر از دیدگاهتان.