۷ دی ۱۳۸۷

مساوات عشق

در عشق بدان فرق شهنشاه و گدا نیست
کس نیست که در کوی بتان بیسروپا نیست
در حسن تو انگشت نما هستی و لیکن
در عشق تو جز من کسی انگشت نما نیست
رسوای تو گشتیم من و دل، بجهان نیست
جائی که در آن قصه رسوایی ما نیست
مـسـتـم بـگـذاریـد بـگـریـم بـه غـم دل
جز اشک کسی در غم دل عقده گشا نیست
این مهر که دارد بتو دل در همه کس نه
وین جای که داری تو بدل در همه جا نیست
با یار سخن دوش شد از عالم و حدت
گفتم مشنو هر که تو را گفت خدا نیست
بد گفت رفیق از پی و بشنیدم و گفتم
با یار که دل بد مکن این نیز بما نیست
در فتنه یغما گری چشم تو ای شوخ
آن چیست که غارتزده در کشور ما نیست
گر پر شود ایران همه از حضرت اشرف
صحبت بادب کن بر اهل ادب عارف
اینجاست که جای سخن پرت و پلا نیست

عارف قزوینی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

درود و تشکر از دیدگاهتان.